زندگی در شرایط کنونی، در هر کجا که باشیم با نوع یا انواعی از استرس همراه است؛ البته این که ما دچار استرس شویم، به خودی خود بد نیست، چرا که استرس ما را وامیدارد که به فکر چاره و راه حل باشم و موقعیتهای مختلف استرسزایی را که در آن قرار میگیریم، مدیریت و کنترل کنیم. استرس شرایط یا احساسی است که در آن، فرد از لحاظ ادراکی بر این باور است که مجموع خواستهها و انتظاراتی که از او وجود دارد، فراتر از منابع، امکانات و توانمندیهای در اختیار اوست.
در واقع با توجه به اینکه استرس میتواند شکل مثبت هم داشته باشد، تأکید میکنند که استرس به ذات خود منفی نیست؛ بلکه میتواند مثبت یا منفی باشد. ما معمولاً کلمه استرس را به دو معنای متفاوت به کار میبریم. گاهی استرس از بیرون بر ما فشار وارد میکند (به دوستمان میگوییم: به من استرس/تنش وارد نکن). گاهی به پاسخ بدن ما اشاره میکند: گرفتار استرس شدهام. دستانم میلرزد.
پژوهشهای عملی و تجربههای شخصی نشان میدهد که ما نمیتوانیم موقعیتهای استرسآفرین را از زندگی حذف کنیم، اما میتوانیم آنها را مدیریت کنیم.
استرس هنگامی زیانآور است که ما توانایی کنترل آنرا نداشته باشیم. هنگامی که استرس شدید، برای مدت طولانی ادامه پیدا کند اثرات روحی- روانی شدیدی مانند افسردگی، عصبانیت، فقدان خلاقیت، مشکلات گوارشی، میگرنهای شدید بر ما غلبه میکند.
ما معمولا استرس را به دو شکل متفاوت تجربه میکنیم:
دیسترس(Distress):
تجربه مداوم غرق شدن در مسئولیتهاست. دیسترس حرکت در تونل مشکلات است. بیآنکه انتهای تونل معلوم باشد. مانند مشکلات مالی، تعارض در روابط بین فردی، تعهدات بیش از حد، دست و پنجه نرم کردن با یک بیماری مزمن یا تجربه کردن یک ضربه روحی شدید.
یوسترس Eustress:
نوعی استرس مثبت و مفید است. در حالت یوسترس ما تحت فشار هستیم، ولی این فشار به ما انرژی و انگیزه میدهد تا مسئولیتهایمان را انجام داده و به اهدافمان برسیم. تحصیل کردن، ازدواج با فردی مناسب، ترفیع شغلی و تغییر شغل از جمله یوسترسهای فشارزا اما مفید هستند.
بنابراین استرس همیشه مضر نیست. در واقع استرس میتواند ما را به سوی دادن پاسخی موثر به یک موقعیت هدایت کند (مثل اضطراب قبل از امتحان) این بدان معناست که ما میتوانیم تصمیم بگیریم که استرس اثر مثبت یا منفی روی زندگی ما داشته باشد.