این جریانی واقعی اما تلخ است که ورزشکاران ما هراندازه حرفهای ورزش میکنند وبه فکر بالا رفتن ازسکوهای قهرمانی هستند کمتردرمسیر اخلاقگراییاند و حاضرند اخلاق رافدای موفقیتهای حرفهای خود نمایند. اینکه چراباورهای اخلاقی درعرصه ورزش کمرنگ شده و الگوهای ورزشی ما کمتر قداست میادین ورزشی راحفظ میکنند، پرسش اساسی است که نباید درهیاهوی اغواگری ورزش حرفهای بیپاسخ بماند و نادیده گرفته شود.در آسیب شناسی پدیده بیاخلاقی درورزش وبویژه رشته پرطرفدارفوتبال باید گفت زمانی که بردن وبرنده شدن اصل میشود وحقیقت و روح ورزش را تحتالشعاع قرار میدهد، وقوع بد اخلاقی درصحنه ورزش دیگرنباید اتفاقی دورازدهن باشد. درچنین عرصهای که تنها بردن و پیروز شدن تمام فکروذهن ورزشکار راازسوی مدیر، مربی و هوادار پر میکند، طبیعی است "روح" ورزش وغایت تعالی بخش آن دیگرهدف نخواهد بود و کسی به اخلاق وفادار نخواهد ماند.کوتاهی در آموزش موازی و همزمان نکات فنی درکنارآموزههای اخلاقی، کنارماندن مربیان اخلاقگرا، فضای ناهمگون فرهنگی جامعه، حساسیتهای کاذب رسانهای، فقدان الگوهای اخلاقی و... عواملی است که هریک سهم قابل توجهی دربروزوظهور بیاخلاقی درورزش کشور دارد. عبورازخط قرمزهای اخلاقی مدتی است در ورزش کشور نمودی زشت و زننده دارد و فضای عمومی ورزش کشورراآزرده خاطرکرده وحساسیت های عمومی جامعه را برانگیخته است.اینکه روح جوانمردی و اخلاقمداری در ورزش کشورکمرنگ شده وجنبههای قهرمانی وغوغاسالاری ورزش برمتن غلبه کرده، باید زنگ خطری برای متولیان و سیاستگذاران فرهنگ و ورزش کشور باشد چراکه ورزش با مخاطبین گسترده خود تاثیرگذاری عمیقی دارد و میتواند الگوسازی غلطی برای طیف عظیمی از جوانان ورزشدوست باشد. ورزش ایران که همواره "پهلوانی" را مقدم بر"قهرمانی" میداند برای ریشهکنی این معضل نوظهورنیازبه تقویت باورهای زنگارگرفته ملی و پررنگ شدن ارزشهای دینی و میهنی دارد.این واقعیتی است که توجه به آموزههای اخلاقی و تاسی از سیره بزرگان دین در ورزش تاحدودی رنگ باخته و جایگاه و شأن واقعی خود را از دست داده که احیای این قبیل اخلاقیات دربین ورزشکاران وورزشمداران میتواند اخلاق را به جایگاه واقعی خود درورزش کشور بازگرداند تا به جای سقوط اخلاقیات باردیگر شاهد میادین ورزشی پاک، اخلاقی و تعالی بخش باشیم.